"دلم تنگ کسی است که به دلتنگی من می خندد"

 

بی معرفت دلم برات تنگ شده ... می دونی دارم چی می کشم ؟ اشکام و می بینی؟ نامرد اصلا یه لحظه به فکرت رسیده که من تو چه حالیم ؟ وای که نمی دونی چی کشیدم امروز وقتی دم در مغازه دیدمت  زهرا هم هی میمود از اونجا رد میشد و من هی میدیدمت  خدا میدونه چی کشیدم و چقدر به خودم فشار آوردم که جلوی بچه ها گریه نکردم :((((((((((

 

دلم برات تنگ شدهههههههههههههههههههه

۳

لعنتی لعنتی لعنتییییییییییییییییییییی !برو به درکککککککککککککک ! لعنتی چی می خوای از جونم؟ هان؟؟؟ خدایا من چمه؟  واسه چی وقتی باهاش حرف می زنم دستام یخ می کنه؟؟؟؟ هان؟؟؟؟ مگه حالم ازش به هم نمی خوره؟؟؟؟ مگه منتظر اون روز نیستم که عذاب کشیدنش و ببینم؟؟؟ مگه زمین خوردنش و با تمام وجود ازت نخواستم؟؟؟ پس واسه چی وقتی باهاش حرف می زنم بغض داره خفه م می کنه؟ واسه چی دستام یخ کردن؟ واسه چی ؟؟؟؟ خدایا واسه چی حس می کنم هنوز... خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااا واسه چی هنوز دوسش دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدااااااااااااااااااااااااااااااااااا بسم نبود؟ بسم نیست؟ خدایااااااااااااااااااااا تا کی؟ تا کی میخوای عذابم بدی؟ هان؟؟؟  یعنی من هنوز دوسش دارم؟ یعنی هنوز همونجور احمقم؟ ای خدا ! همه ی زندگیم بود و ازم گرفتیش ... حالا که دارم به خودم دروغ می گم حالا که میخوام به خودم تلقین کنم ازش بدم میاد حالا چرا؟؟؟

حالم بده ! باز دارم گریه می کنم ! به خاطر کسی که همه ی دنیام بود و حالا ...

خدااااااااااااااااااااااااااااااا

۲

میدونستی چقدر دوستت داشتم؟ می دونستی جونم به جونت بسته بود؟ می دونستی همه ی قلبم و همه ی وجودم و تقدیمت کرده بودم؟ می دونستی دیوونه وار می پرستیدمت؟ می دونستی شبا خوابت و می دیدم ؟ می دونستی صبحا به عشق دیدن تو از خواب پا می شدم؟ میدونستی کلاسای پنج شنبه رو با چه عجله ای تموم می کردم که زودتر بیام پیش تو ؟

نمی دونستم دوستت دارمات دروغه ! نمی دونستم وجودم واست بی ارزشه! نمی دونستم تو زندگیت هیچ نقشی ندارم! نمیدونستم عشقم و به مسخره می گیری! نمی دونستم شبا گوشیت و سایلنت می کنی که مزاحم نداشته باشی! نمی دونستم واست مهم نیست یکی به عشق دیدن تو کلاسشو زود تموم کرده و اومده تو رو ببینه و ۲ ساعت و نیمه که منتظرته و آخرشم بدون اینکه ببیندت برمیگرده!!!

نه نمی دونستی وقتی با اون قدت جلوم وایمیستادی انگار همه ی دنیا رو بهم دادن . نمیدونستی وقتی دستام و می گیری چه حس امنیتی میکردم . شایدم میدونستی و ...

حالا چی؟ حالا میدونی هیچوقت نمی بخشمت؟ حالا میدونی حالم ازت بهم می خوره؟ می دونستی اون چشمای خمارت که آرزوم بود دیدنشون الان واسم بی معنی شده؟ می دونی از صدای گیتارت که وقتی باهاش میخوندی دیوونم می کردی بدم میاد؟ میدونستی راه به راه دارم نفرینت می کنم؟ می دونی از خدا خواستم تقاص قطره قطره ی اشکام و ازت بگیره؟

میدونی اشتباه من چی بود؟ اشتباهم اعتقاد به تقدس عشق بود . باور کرده بودم که دوستم داری باور کرده بودم که اون سه ماهی که دنبالم بودی عشقت صادقانه س . باور کردم که ذره ذره دارم بهت دل میبازم و به حرمت عشق همه ی وجودم و تقدیمت کردم . تو ظرفیتش و نداشتی! تو لیاقت اون همه عشق و نداشتی! تو لیاقت دوست داشته شدن و نداشتی! تو یه آشغالی که هیچی واست مهم نیست جز خودت! هیچوقت نمیبخشمت مطمئن باش ...